خمینی
کبیر : امروز جنگ حق و باطل‚ جنگ فقر و غنا‚ جنگ استضعاف و استکبار و جنگ
پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی
که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد
در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند‚ می بوسم و سلام و درودهای
خالصانه خود را به همه غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم و به ملت عزیز و
دلاور ایران هم عرض می کنم خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان
صادر نموده است
و حال سادگی زندگی مولایمان مقام عظمای ولایت
همون
طور که شاید برخی دوستان در جریان باشند ، چند سال پیش پسر مقام معظم
رهبری (آقا مجتبی) با دختر آقای دکتر حداد عادل ازدواج کردند . مطلبی که
برای دوستان می نویسم از آقای دکتر حداد عادل نقل شده است که در کتاب های
متعددی از جمله کتاب ( آب ، آیینه ، آفتاب) صفحه ی 64 به صفحه ی کاغذ آمده
است ...
« چند روز پس از خواستگاری خانواده ی بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده ، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم .
ایشان فرمودند : آقای دکتر ؛ اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم .
عرض کردم چطور ؟
فرمودند : آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفت و گو به نتیجه رسیده اند . حالا نظر شما چیست ؟
عرض کردم : آقا اختیار ما هم دست شماست !
آقا فرمودند : شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت ا ست . تمام زندگی ما غیر از کتاب هایم ، یک وانت لوازم کهنه است .
خانه ی ما هم دو اطاق اندرونی دارد و یک اطاق بیرونی که مسؤولان می آیند و
با من دیدار می کنند . من پولی برای خرید خانه ندارم . خانه ای اجاره کرده
ایم که قرار است در یک طبقه ی آن آقا مصطفی و در طبقه ی دیگر آقا مجتبی
زندگی کنند . ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید ، مثل ما زندگی نکرده اید . آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند ؟!
زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود . موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد » .